1گروه آموزش تربیت بدنی، دانشگاه فرهنگیان ، تهران، ایران.
2گروه آموزش تربیت بدنی، دانشگاه فرهنگیان ، تهران، ایران .
چکیده
مقدمه: منظور از فلج مغزی طبقهای از اختلالات عصبی غیرپیشرونده است که دارای تأثیرات دائمی بر تواناییهای حسی – حرکتی افراد میشود و در نوزادی یا اوایل کودکی ظاهر میشود. هدف تحقیق حاضر بررسی تأثیر آموزش خطی و غیرخطی بر قابلیت تعادل ایستای کودکان فلج مغزی همیپلاژی بود. روش پژوهش: 20 پسر فلج مغزی همیپلاژی در دامنۀ سنی 7-12 سال بهصورت در دسترس انتخاب شدند و در دو گروه تجربی و کنترل قرار گرفتند. آزمون شارپند رومبرگ برای اندازهگیری نمرات تعادل ایستا بهکار گرفته شد. گروههای خطی و غیرخطی به مدت چهار هفته، سه روز در هفته و هر روز یک ساعت به انجام تمرینات مخصوص به هر گروه پرداختند. آزمونهای تحلیل کوواریانس چندمتغیری (MANCOVA) و تحلیل کوواریانس تکمتغیری (ANCOVA) در سطح 0/05> p اجرا شدند. یافتهها: بر اساس یافتههای تحقیق، بین دو گروه روش آموزشی خطی و غیرخطی حداقل در یکی از متغیرهای تعادل ایستا تفاوت معناداری وجود داشت (0/001=p). همچنین با توجه به نمرات بالاتر گروه غیرخطی، این روش آموزشی در مقایسه با روش خطی سبب نمرات بهتر تعادل ایستا (با چشم باز و بسته) در کودکان فلج مغزی همیپلاژی شد. نتیجهگیری: بهطور کلی نتایج تحقیق حاضر بر اهمیت آموزش غیرخطی در بهبود تعادل ایستای کودکان فلج مغزی همی پلاژی تأکید دارد و نتایج تأییدی بر رویکرد قیودمحور است.