Extended Abstract
1. Introduction
Agro-industry refers to any activity involved in cultivation under controlled conditions of agricultural and horticultural crops. Development of agro-industries is of crucial importance in the economic planning and development of countries. Promoting and supporting family agro-industry livelihood systems should provide alternative livelihood opportunities for rural people and boost the local development. The generation of value-added products through agro-industry provides more income, employment and economic benefits for rural households, mostly for families dependent on seasonal income-generating activities.
The sustainable livelihoods approach is a base for creating effective strategies for poverty reduction. Poor people usually choose some activities for their livelihood, however, some limitations and challenges must be overcome to ensure sustainability. Policies that enable families to engage in processing agricultural products and provide high quality products in a sustainable way could result in more durable and higher incomes for those families. The focus of this paper is on the livelihood of rural people engaged in agro-industry in Khuzestan Province. Meyan-Ab cooperative in the province was selected as the case study. By describing key characteristics of this agro-industrial system and analyzing the importance of agro-industry for rural households’ livelihood, this paper intends to provide a clearer understanding of the impacts of this cooperative on sustainable livelihood of its family members.
2. Methodology
We intended to shed light on agro-industry in the study area to determine its sustainability as a livelihood strategy. For this purpose, a survey was conducted on the people involved in a small-scale agro-industry. A quantitative method in this research was used to find the characteristics of households who rely on agro-industry as a livelihood strategy. Also, the obtained data determined the effects of the cooperative on people’s livelihood. In other words, the main objective was to delve into the opinions of the study participants concerning the contribution of agro-industry to their livelihood and its potential as a sustainable livelihood strategy. The statistic population consisted of 500 households in Shush area, Khuzestan Province who were workers of the agro-industry.
The studied sample group (according to Cochran formula) were 140 members of the cooperatives. In addition to a deep documentary research, the main field research instrument for collecting necessary information was a questionnaire that its validity was confirmed by a panel of specialist and faculty members and its reliability was measured by a pretest of questionnaire using Cronbach α in which it was 0.92. The applied questionnaire was designed based on the framework of sustainable livelihoods (DFID, 2001). Data analyses were done using SPSS21 and LISREL 8.8. Moreover, the Confirmatory Factor Analysis (CFA) and the structural equation model using the LISREL software were applied to measure different effects of agro-industry on sustainable livelihoods assets. LISREL is a SEM technique which combines the concepts of both factor analysis and path analysis and is appropriate to analyze the data in social and behavioral research fields. LISREL can simultaneously process multiple sets of variable relationships to estimate the parameters in an entire system of linear equations in a model.
3. Results
Results show that environmental capital, human capital, social capital, physical capital, and economic capital factors were the main resources for assessing the effects of agro-industry on members’ lives. According to the applied LISREL, the main findings were as follows: AGFI=0.90, GFI=0.98; NNFI=0.97, CFI=0.98; and RMSEA=0.066 and 1.51. One of the main requirements to achieve the objectives of rural development is proper understanding of sustainable livelihoods. According to the results of agro-industrial establishment by the membership, resulting in improved household income and income is stability and sustainability. Results revealed that out of these five resources, environmental capital was the strongest one affecting respondents’ livelihoods in the study area (λ=0.90).
4. Discussion
The studied agro-industry cooperative has had a positive effect on natural capital i.e. land, water, clean whether and natural resources as well. This effect decreased the pressure on lands and prevent destruction of the environment. Also the cooperative has promoted water resource management and the productivity in the area. Furthermore, the cooperative has considerably increased social capital in the area and among the members and the Meyan-Ab community.
5. Conclusion
The results show that the measurement model fit is appropriate and acceptable. Natural capital (λ=0.90) was the strongest indicator for measuring sustainable livelihoods of family members. The results of confirmatory factor analysis, a significant and measurable impact assessment Meyan-Ab agro-industrial model fitting sustainable livelihoods message to members in the form of natural capital, physical, human, social and economic confirms. Based on the obtained results, the rural planners and policymakers should pay attention to education of local people on such activities to increase its efficiency.
Acknowledgments
This research did not receive any specific grant from funding agencies in the public, commercial, or not-for-profit sectors.
Conflict of Interest
The authors declared no conflicts of interest.
مقدمه
موضوعات فقر و ناپایداری از چالشهای اساسی توسعه مناطق روستایی و معیشت مردم بودهاند که به آثار و پیامدهای ناگوار اقتصادی و اجتماعی مانند مهاجرت و بیکاری منجر شدهاند. از این رو، رویکرد معیشت پایدار، در سال 1980، راهبردی جدید با هدف کاهش و ریشهکنی فقر روستایی مطرح شد (Ashley & Carney, 1999). این رویکرد بر نگرش جامع و منسجم درباره کاهش فقر و توسعه روستایی تأکید میکرد (تصویر شماره 1) و بهسرعت محبوبیت زیادی در میان محققان و دستاندرکاران توسعه به دست آورد (DFID, 1999).
معیشت به تمامی داراییهای مالی و اجتماعی، قابلیتها و فعالیتهای لازم برای شیوه زندگی اطلاق میشود. معیشت زمانی پایدار خواهد بود که این قابلیتها و داراییها را در زمان حال و آینده حفظ کند و آن را بهبود بخشد؛ به طوری که منابع طبیعی پایه را از بین نبرد و مانع از بروز شوکها و استرسها شود و آنها را مدیریت کند (UNIDO & FAO, 2008). از طرفی، کشتوصنعت با ارتقای نظامهای معیشتی و حمایت از خانواده، فرصتهای بدیل معیشت را برای مردم روستایی فراهم میکند. همچنین، کشتوصنعت از طریق تولید محصولاتی با ارزش افزوده، برای خانوادههای روستایی که معیشت آنها وابسته به فعالیتهای درآمدزای فصلی است، اشتغال و منافع اقتصادی را به ارمغان میآورد؛ به عبارتی، رویکرد معیشت پایدار، چارچوبی در توسعه استراتژیهای مؤثر برای توسعه پایدار و کاهش فقر است (Mckeller & Smardon, 2012).
بر اساس گزارش کمیسیون سازمان ملل در خصوص توسعه پایدار، کشاورزی و کشتوصنعت بخشهایی هستند که تأثیرات مثبتی بر توسعه و رشد اقتصادی دارند. در آمریکای لاتین، کشتوصنعت از مهمترین شاخههای صنعت است و نزدیک به یکسوم از تمام محصولات تولیدشده را به خود اختصاص میدهد؛ بنابراین، کشتوصنعتها در کشورهای بزرگی مانند آرژانتین، برزیل و مکزیک کمتر از 20 درصد و در کشورهای کلمبیا، شیلی و ونزوئلا، 30 درصد و در کشورهای دیگر بیش از یکسوم محصولات تولیدشده را به خود اختصاص میدهند (Boucher & Riveros, 2000). اینگونه نظامهای بهرهبرداری به دنبال افزایش تولیدات کشاورزی، افزایش درآمد روستاییان، ایجاد اشتغال، افزایش سطح زندگی و امکانات در روستاها هستند که همگی تأثیری مستقیم بر توسعه روستایی و بهبود معیشت و اقتصاد خانوار روستایی دارند (Ebrahimi, 2013). به عبارتی، واحدهای کشتوصنعت «توانایی بهترکردن کیفیت معیشت کشاورزان خرد را از طریق تأمین منبع درآمد» دارند (Gibb & Smilga-Palardy, 2006). ایجاد واحد «شرکت کشتوصنعت میانآب»نیز یکی از برنامههایی بوده که در این راستا به انجام رسیده است.
این واحد بهرهبرداری از واحدهای گسترده در منطقه تحت مطالعه این تحقیق است و عده زیادی از مردم منطقه از مواهب آن به طور مستقیم و غیرمستقیم بهرهمند هستند. مسئله اصلی این پژوهش این است که پس از گذشت چندین سال از فعالیت این واحد بهرهبرداری، بررسی تأثیرات مختلف آن بر معیشت و زندگی مردم منطقه یا اعضا در قالب چارچوبهای رایج معیشتی مطرح ضروری به نظر میرسد؛ به عبارتی دیگر، پیشبینی میشود که این طرح در پایداری و ارتقای معیشت مردم منطقه نقش داشته باشد و از این رو، ضرورت دارد ابعاد مختلف آن شناسایی و بررسی شود. بنابراین، تحقیق حاضر با هدف بررسی تأثیرات این طرح بر معیشت خانوارهای کارگران این کشتوصنعت به مرحله اجرا درآمده است.
مروری بر ادبیات موضوع
نظامهای بهرهبرداری در توسعه کشاورزی و روستایی نقش بسزایی دارند. نظامهای بهرهبرداری و چگونگی مدیریت و بهرهگیری از منابع و ظرفیتهای آب و خاک به منظور توسعه متوازن بخشهای مختلف، همواره یکی از مسائل بنیادین کشاورزی در ایران بوده است (Ebrahimi, 2013). از میان عوامل مؤثر بر کاهش فقر و آسیبپذیری در بخش کشاورزی، کارایی نظامهای بهرهبرداری از عوامل و منابع تولید است. نظامهای مختلف بهرهبرداری قابلیتهای متفاوتی دارند، اما بهرهبرداری از اراضی یکپارچه، بدون تردید مطلوبتر از کشتوکار در قالب الگوهای بهرهبرداری خرد و پراکنده است، زیرا با یکپارچهسازی اراضی مزروعی و رویآوری به کشت یکپارچه، بهرهبرداری مطلوب از عوامل تولید میسر میشود و افزایش بازده محصول در واحد سطح، کاهش هزینههای تولید و در نهایت، افزایش درآمد جامعه دهقانی را در پی میآورد (Azkia & Ghaffari, 2013).
واحدهای کشتوصنعت معادل با واژههای لاتین Agroindustry و Agrobusiness است (Hoghoghi, 2003). کشتوصنعت در تعریف، به نوعی نظام بهرهبرداری گفته میشود که کشت تجارتی تمام مراحل تولید و توزیع محصولات زراعی را دربرگیرد و تمامی خدمات تولید و مزرعه، انبارداری و تبدیل محصولات زراعی و مواد غذایی حاصله را شامل شود (Hoghoghi Isfahani, 2014). این شرکتها شامل طیف گستردهای از محصولات کشاورزی مانند غلات، حبوب، محصولات زراعی صنعتی، میوهها، سبزیجات و گوشت است. در ایران، هدف از تأسیس واحدهای کشتوصنعت نوسازی مناطق روستایی از طریق افزایش محصولات کشاورزی در واحد سطح و استفاده از روشهای کشاورزی مدرن بوده است (Azkia & Ghaffari, 2013). از نظر حقوقی اصفهانی (2014)، افزایش سوددهی حاصل از فعالیتها با تقلیل ضایعات محصول، ایجاد ارزش افزوده بیشتر از طریق تبدیل محصولات، فراهمکردن شرایط لازم برای استفاده بهتر از وضعیت بازار و سرانجام، توسعه و تنوع فعالیتها از مهمترین خصوصیاتی هستند که واحدهای کشتوصنعت را از دیگر نظامهای بهرهبرداری کشاورزی متمایز کرده است؛ بهگونهای که امروز از حدود 8 میلیون هکتار اراضی آبی کشور، بیش از 210 هزار هکتار آن زیر پوشش شرکتهای کشتوصنعت دولتی و بیش از این میزان نیز زیر فعالیت واحدهای کشتوصنعت خصوصی قرار گرفته است.
از نظر ابراهیمی (2013)، ویژگیهای اصلی واحدهای کشتوصنعت عبارتاند از: بهرهبرداری در مقیاس وسیع برای استفاده از ماشینآلات مدرن؛ یکپارچهسازی اراضی و استفاده از سامانههای نوین آبیاری، زهکشی و غیره؛ انطباق کشت با نیاز صنایع تبدیلی؛ مدیریت تخصصی و استفاده از نیروی کار مزدبگیر دائمی یا فصلی؛ مدیریت متمرکز و امکان تبدیل محصولات و بازاریابی مناسب. کشتوصنعت در اقتصاد کشورهای درحالتوسعه نهتنها موجب بهبود کیفیت محصولات کشاورزی و افزایش رفاه و درآمد کشاورزان میشود، بلکه نقش اساسی در ایجاد فرصتهای درآمد و اشتغال در کشورهای درحالتوسعه ایفا میکند (FAO & ILO, 2009). یافتههای مطالعه رادفر و پالوچ (2014) بیانگر این است که آنان در بررسی خود باور دارند که کشتوصنعت در الگوی جدید بینالمللی حاکم به دلیل نقش آن در افزایش و توزیع درآمد و کاهش فقر، دارای موقعیتی راهبردی شده است و واحدهای کشتوصنعت معمولاً با فرآوری مواد خام کشاورزی (غذایی و غیرغذایی) و تبدیل آنها به فرآوردههای قابل فروش در بازار ارزش افزوده بیشتری ایجاد میکنند. مطالعات خطیر و رضاییمقدم (2014) نشان میدهد که پس از گذشت چند سال از فعالیت واحدهای کشتوصنعت، برخی از آنها از ادامه فعالیت بازماندهاند.
همچنین حیدری آلکثیر (2014) پژوهشی با عنوان «بررسی تأثیر شرکت کشتوصنعت بر توسعه شهر شوش در سه شاخص اجتماعی، اقتصادی و زیرساختی» انجام دادهاند. نتایج این تحقیق نشاندهنده تأثیرگذاری زیاد شرکت کشتوصنعت در زمینه اقتصادی، تأثیرگذاری متوسط در زمینه تأثیرات اجتماعی و تأثیرگذاری کم در زمینه زیرساختها بر شهر شوش است. مطالعه فاطمی عماره (2011) با هدف شناخت چگونگی تأثیرات فعالیت مجتمع کشتوصنعت کارون بر روند اشتغالزایی، مهاجرت و تغییرات الگوی کشت غالب در سطح روستاهای اطراف بوده است. نتایج کلی به دست آمده نشان میدهد که مجتمع کشتوصنعت کارون باعث فراهمآمدن زمینه اشتغال در روستاهای مجاور، تنوع شغلی، افزایش فرصتهای شغلی، کاهش مهاجرت دائمی از روستا به شهر، افزایش مهاجرت روزانه از ناحیه شهری مجاور به منطقه و تغییر الگوی کشت در سطح دهستانهای مطالعه شده است.
نتایج تحقیق صی محمدی (2011) با هدف بررسی پیامدهای اقتصادی و اجتماعی کشتوصنعت بر روستاهای همجوار نشان داد که تأسیس واحد کشتوصنعت رابطه مثبت با ایجاد اشتغال، و رابطه مستقیم با مسافت حمل محصول و هزینه آن دارد. همچنین، کشتوصنعت موجب کاهش هزینهها و افزایش درآمد، بهبود وضع اقتصادی، انسجام محلی، مهاجرت معکوس و افزایش سطح رفاه مردم منطقه میشود. از سویی دیگر، پس از تأسیس واحد کشتوصنعت، میزان گرایش به تحصیل در بین جوانان، ترافیک و آلودگی صوتی و قیمت زمینهای کشاورزی و مسکونی افزایش یافته است.
تحقق معیشت پایدار روستایی از طریق احداث واحدهای بزرگ کشتوصنعت امکانپذیر است (Narayana Reddy, 2013). طبق تعریف مؤسسه محیط زیست استکهلم، معیشت پایدار عبارت است از: «ایجاد شرایطی در سیستمهای انسانی، طبیعی و اقتصادی که حامی توسعه پایدار است و در عین حال، از منابع و فرصتهای نسلهای آتی حفاظت میکند و امکانات لازم را برای تأمین غذا، سرپناه و نوعی زندگی مقبول به دست خود افراد، فراهم میآورد (Balgis, 2004). از نظر واژهشناسی میتوان مفهوم معیشت پایدار را مشتمل بر قابلیتها، داراییها و فعالیتهای مورد نیاز برای شیوه زندگی مشخصی تعریف کرد. شناختهشدهترین مدل مفهومی رویکرد معیشت پایدار را بخش توسعه بینالمللی ترسیم و ارائه کرده است (تصویر شماره 2) (Carney, Drinkwater, Rusinow, Neefjes, Wanmali, 1999). این چارچوب دارای اجزای متعددی است که ترکیب مناسب آنها میتواند به دگرگونی فرایندها و ساختارها منجر شود و برآیند آن شکلگیری راهبردهای معیشت پایدار در مناطق روستایی است (DFID, 1999). یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین اجزا در شکلگیری راهبردهای معیشت پایدار، داراییها و سرمایههای معیشتی است (Ellis, 2000).
این داراییها اغلب مدلی پنجضلعی را شکل میدهند که شامل این عناصر است: الف) سرمایههای انسانی: شامل نیروی کار کارگری، سلامت، مهارت و دانش افراد؛ ب) سرمایههای طبیعی: شامل دسترسی به زمین، منابع آب، حیاتوحش، پوشش گیاهی مراتع و جنگلها؛ ج) سرمایههای اجتماعی: به مجموعهای از باورهای اجتماعی، هنجارها و شبکههایی اشاره دارد که مردم میتوانند از طریق آنها مشکلاتشان را حل کنند. در واقع، این عنصر واسطهای است بین شبکههای خویشاوندی و عضویت گروهی؛ ت) سرمایههای فیزیکی: شامل مسکن، وسیله نقلیه، تجهیزات و احشام؛ ث) سرمایههای مالی: شامل پساندازها، اشیای باارزش، دسترسی به درآمد مستمر، اعتبارات و بیمههای اعتباری (FAO & ILO, 2009). این پنج دارایی معیشتی به همدیگروابستهاند و هریک میتواند دیگر داراییها را کامل کند (DFID, 2001; Shen, 2009).
داراییهای اجتماعی: سرمایه اجتماعی، داراییای است که افراد از طریق آن میتوانند به منابع و دیگر عوامل دسترسی پیدا کنند و معیشتشان را بهبود بخشند (Bebbington, 1999) و نیز موجب فراگیری اعتماد متقابل مردم به یکدیگر میشود (Salmani, Taghipour, & Ramezanzade, 2008). اعتماد و مشارکت از ابعاد مهم و اساسی سرمایه اجتماعی است (Pretty & Ward, 2001). ریاحی و همکاران (2013) سرمایه اجتماعی را دارای سه مؤلفه اصلی، یعنی انسجام اجتماعی، اعتماد اجتماعی و مشارکت اجتماعی دانستند که در رابطهای تعاملی با هم هستند. همچنین بخش توسعه بینالمللی، سرمایه اجتماعی را شبکههای اجتماعی، عضویت در گروهها، روابط و اعتماد متقابل تعریف کرده است (DFID, 2001).
داراییهای مالی: یکی از جنبههای بسیار مهم و تأثیرگذار بر پایداری معیشت روستاییان، دسترسی آنها به سرمایههای مالی است که از ابعاد گوناگون نوع و میزان و ماهیت، معیشت آنها را تحت تأثیر قرار میدهند و فقدان آنها میتواند عامل زوال معیشتی برای روستاییان باشد که نتیجه آن، افزایش سطح آسیبپذیری و در نهایت، فقر در جامعه روستایی است (Sajasi Qidari, Sadeqlu, & Shakourifard, 2016). سرمایه مالی شامل جریانی از موجودی است که به مصرف و همچنین تولید کمک میکند؛ همچنین، شامل مقدار پول نقد در دسترس یا معادل آن است که مردم را به پذیرش راهبردهای معیشتی توانا میکند (Mwamfupe & Mung’ong’o, 2003). بخش توسعه بینالمللی، سرمایه مالی را به منابع مالی (پول نقد، حسابهای بانکی، داراییهای جاری، حقوق بازنشستگی، مقرریها، کمکها و وجوه ارسالی مالی) اطلاق میکند که برای حفظ معیشت حاضر یا بهترکردن معیشت افراد در دسترس هستند (DFID, 2001).
داراییهای انسانی: داراییهای انسانی هم از لحاظ سختافزاری (تعداد افراد و تعداد نیروی کار) و هم از لحاظ مغزافزاری (تعداد تحصیلکردگان، سطح سواد) اهمیت فراوانی دارند (Shen, 2009). اغلب، سرمایه انسانی به آموزش اشاره دارد و شامل دانش و مهارتهای انباشتهشده در کسب آموزش و تجربه و دادن آموزش میشود. سرمایه انسانی به سلامت جمعیت شاغل در جامعه هم اشاره دارد؛ به آن معنا که بدون داشتن سلامتی، افراد نمیتوانند از دیگر سرمایهها استفاده کنند(Sajasi Qidari et al., 2016) . بخش توسعه بینالمللی، سرمایه انسانی در سطح خانوار را شامل اندازه خانوار، مهارت، توانایی رهبری و سلامت تعریف کرده است (DFID, 2001).
داراییهای طبیعی: محیطهای روستایی، به واسطه قرارگیری در موقعیتهای جغرافیایی ویژه در عرصه قلمرو سرزمینی، بیشترین ارتباط را با محیط و منابع طبیعی دارند و سرمایه طبیعی در حفاظت از انواع زندگی، شامل زندگی انسان، لازم است؛ اما فعالیتهای انسان اغلب موجب از بین رفتن سرمایه و کیفیت منابع طبیعی میشود. به طور کلی، اصطلاح سرمایه طبیعی به منابع طبیعی مانند آب، مواد معدنی، نفت، زمین، اکوسیستم و آب و هوای بدون تغییر اشاره دارد (Sajasi Qidari et al., 2016). سرمایه طبیعی شامل زمین، آب و منابع بیولوژیکی مانند درخت، علفزار و حیات وحش است. بهرهوری از این منابع ممکن است با مدیریت انسان کاهش یا بهبود یابد (Woodhouse, Howlett, & Rigby, 2000). بخش توسعه بینالمللی، سرمایه طبیعی را شامل زمین، آب، هوای پاک و منابع طبیعی تعریف کرده است (DFID, 2001).
داراییهای فیزیکی: سرمایه فیزیکی به محیط ساختهشدهای اشاره دارد که منازل مسکونی، مکانهای عمومی، سدها و پناهگاهها را شامل میشود و همچنین، شامل امکانات حیاتی مانند برق، آب، تلفن (Sajasi Qidari et al., 2016)، جادهها، تجهیزات آبیاری، عرضه برق، شبکه آب و کالاهای تولیدکننده مانند ماشینآلات است (Woodhouse et al., 2000). بخش توسعه بینالمللی، سرمایه فیزیکی را شامل زیرساختهای اساسی مانند جاده، کانالهای آبرسانی، ابزارها وکالاهای تولیدی و سرمایهای (مانند ماشینهایی مانند تراکتور و غیره) که برای پشتیبانی از معیشت نیاز است، تعریف میکند (DFID, 2001).
روششناسی تحقیق
پژوهش حاضر به لحاظ هدف از نوع کاربردی و به صورت توصیفی و تحلیلی است. برای گردآوری اطلاعات از روشهای میدانی به شیوه پرسشنامه و گفتوگو استفاده شده است. جامعه نمونه شامل تمام کارگران کشتوصنعت میانآب مشتمل بر 500 نفر است. سرپرستان خانوار، واحد تحقیق تعیین شدند و برای تعیین حجم نمونه، فرمول کوکران به کار رفت و تعداد 140 نفر به شیوه نمونهگیری تصادفی ساده انتخاب شدند. علاوه بر مطالعات اسنادی و کتابخانهای، ابزار اصلی تحقیق و گردآوری اطلاعات لازم، بر پایه پرسشنامهای بوده که پژوهشگر آن را بر اساس چارچوب معیشت پایدار (DFID,2001) و با توجه به اهداف پژوهش تهیه کرده است. در پرسشنامه، طیف لیکرت برای سنجش متغیرهای پژوهش بهکار رفت و برای روایی پرسشنامه از پانل متخصصان شامل رشتههای ترویج و توسعه روستایی استفاده شد و دیدگاههای اصلاحی آنها مدنظر قرار گرفت و در نهایت روایی محتوایی و صوری به تأیید رسید.
سپس، برای پایایی پرسشنامه از آلفای کرونباخ استفاده شد که نتیجه آن سرمایه طبیعی (84/0)، سرمایه انسانی (77/0)، سرمایه اجتماعی (84/0)، سرمایه فیزیکی (85/0) و سرمایه اقتصادی (75/0) است. تجزیهوتحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS21 و LISREL8.8 و روش تحلیل عاملی تأییدی صورت گرفت. تحلیل عاملی تأییدی ابزاری نیرومند برای موضوعات اعتبار و قابلیت اعتماد در اندازهگیری است؛ بهگونهای که خطای اندازهگیری بررسی نمیشود. در تحلیل عاملی تأییدی، این موضوع بررسی میشود که آیا نشانگرهایی که برای معرفی سازه یا متغیرهای مکنون در نظر گرفته شدهاند، واقعاً معرف آنها هستند یا خیر. این ابزار همچنین مشخص میکند که نشانگرهای انتخابی با چه دقتی برازنده سازه (متغیر مکنون) هستند (Ghasemi, 2009). به طور کلی، منابع معیشتی عبارتاند از میزان و وضعیت داراییهای فیزیکی، مادی، اجتماعی، انسانی و طبیعی (Duncombe, 2006). منظور از داراییهای معیشتی پایدار در کشتوصنعت، عواملی هستند که مستقیماً با امرار معاش خانوارهای کارگران مرتبطاند و به پنج دسته تقسیم میشوند:
1- داراییهای مالی: کمیت و کیفیت زمین، آب و عملکرد و بهرهوری آب، هوای پاک، منابع طبیعی؛ 2- داراییهای انسانی: کمیت و کیفیت خانوار، مهارت افراد، توانایی رهبری اعضای خانوار، سطح سواد و تحصیلات، وضعیت سلامت و بهداشت خانوار؛ 3- داراییهای اجتماعی: شبکههای اجتماعی، عضویت و مشارکت در گروهها، اعتماد متقابل اجتماعی، روابط متقابل افراد و وحدت و اتحاد آنها؛ 4- داراییهای فیزیکی: کالاهای تولیدی و سرمایهای کشاورزی و غیرکشاورزی، وضعیت زیرساخت حملونقل، وضعیت مسکن، دسترسی به منابع مختلف انرژی، وضعیت آب بهداشتی خانوار، دسترسی به منابع اطلاعات و ارتباطات؛ 5- داراییهای اقتصادی: سطح و وضعیت درآمد، میزان داراییهای جاری، وضعیت بیمه و وضعیت تولید. از این رو، نتایج گردآوری مبانی نظری در قالب مدل مفهومی در تصویر شماره 3 قابل مشاهده است.
معرفی منطقه مورد مطالعه و اقدامات متنوعسازی فعالیتها
یکی از راههای مهم افزایش و بهبود راهبردها در زمان حال و آینده، انتقال از یک نوع سرمایه و درآمد به سوی انواع دیگر آن یا متنوعسازی آنهاست (Brown et al, 2010). اساساً داشتن تنوع در فعالیتها، ضرورتی کلی است و نباید تمام دارایی را فقط در فعالیتی مشخص به کار برد (Barrett, Reardon, & Webb, 2001). یافتههای اطلاعات حاصل از مشاهده، مصاحبهها و گفتوگوهای متمرکز نشان دادند که کشتوصنعت میانآب در شهرستان شوش دانیال (استان خوزستان) بین رودخانه دز و شاوور واقع شده (تصویر شماره 4) و سطح کل اراضی آن 7300 هکتار است که به دلیل راهاندازی نشدن صنایع شکر و صنایع جانبی آن، بالغ بر 3000 هکتار به زیر کشت نیشکر میرود و مابقی به کشتهای دیگر اختصاص داده شده است.
در پاسخ به چالش تخریب خواص فیزیکی و شیمیایی خاک، کشتوصنعت میانآب با گردش کار در تمام ایام سال و استفاده از تنوع کشت محصولات نیشکری (شکر سفید) و غیرنیشکری (کلزا، شبدر، ماش، گندم و جو) با دو هدف، یکی بلندمدت (اصلاح خاک) و دیگری کوتاهمدت (ایجاد درآمد) توسعه داده شده است. بنابراین، مدیریت پایدار منابع طبیعی بیش از همه بر تولیدات کشاورزی و معیشتهای روستایی تأثیر دارد (Brown et al, 2010). همچنین، از دیگر فعالیتهای این واحد کشتوصنعت، اختصاص اراضی شیبدار به کشت باغ و باغکاری (مرکبات) است که در جلوگیری از آلودگی ریزگردها نقش دارد.
بخش باغبانی به دلیل تولید محصولات با ارزش غذایی زیاد و ارزآوری، نقش درخور توجهی در بهبود معیشت روستاییان داشته است. فضاهای دیگری از کشتوصنعت میانآب برای تولید ماهیان گرمآبی مناسب تشخیص داده شد که با اهداف (افزایش تولید مطمئن و سالم، ایجاد اشتغال، استفاده بهینه و مؤثر از اراضی کمبهره و بدون استفاده) بهرهبرداری میشود. آبزیپروری، به مثابه فعالیت جانبی کشاورزی، از رویکردهای اخیر توسعه کشاورزی در مناطق روستایی است که افزون بر جایگاه مهمی که در تولید غذا دارد، نقش بسزایی نیز در اشتغالزایی ایفا میکند (Pravakar, Sarker, Rahman, & Hossain, 2013). فعالیت دیگر این شرکت، بازیافت ضایعات کشاورزی و تولید کمپوست به منظور جایگزینی با کودهای شیمیایی جامد است. در عین حال، به دلیل نبود مواد شیمیایی در آن، محصول نیز سرطانزا نمیشود (Fadaei Fard, 2014). در این مجتمع کشتوصنعت، حدود 6000 هکتار عملیات عمرانی انجام شده و حدود 215 کیلومتر جاده دسترسی، پلها و زیرگذرها احداث شده است. تمام مزارع جاده دسترسی دارند که شرکت آنها را اجرا کرده است (Fadaei Fard, 2014). بنابراین، بهبود فرایندهای حملونقل، دسترسی روستاییان را به منابع و داراییهای معیشتی افزایش داده است.
یافتهها
یافتههای ویژگیهای فردی پاسخگویان
اطلاعات کسبشده نشان داد که میانگین سن افراد مطالعهشده 48/33 با انحراف معیار 76/5 سال بود که بیشترین فراوانی مربوط به طبقه سنی 28 تا 34 سال است که 60 نفر (43 درصد) در این طبقه سنی قرار دارند (جدول شماره 1) و جنسیت تمام افراد (صددرصد) مرد بوده است. همچنین، یافتهها نشان داد که اکثر افراد مطالعهشده (3/39 درصد) دارای مدرک زیر دیپلم، 6/38 درصد از آنها دارای تحصیلات دیپلم، پنج درصد دارای تحصیلات فوقدیپلم و 1/17 درصد آنها دارای تحصیلات لیسانس و بیشتر بودند. نتایج بهدستآمده نشان داد که محل زندگی اکثر افراد مطالعهشده (9/87 درصد) روستا و فقط 17 نفر (1/12 درصد) از آنها ساکن شهر هستند.
تجزیهوتحلیل دادهها
شاخص KMO
در تحلیل عاملی تأییدی، پیشفرض اساسی محقق آن است که هر عاملی با زیرمجموعه خاصی از متغیرها ارتباط دارد. حداقل شرط لازم برای تحلیل عاملی این است که محقق در خصوص تعداد عاملهای مدل، قبل از انجام تحلیل، پیشفرض معینی دارد. بهطور کلی، برای آزمون فرضهای مربوط به مدلهای اندازهگیری فقط باید از روش تحلیل عاملی تأییدی استفاده کرد که برای انجام آن، ابتدا باید اطمینان حاصل شود که میتوان از دادههای موجود برای تحلیل استفاده کرد. در این پژوهش، اندازه کفایت نمونه KMO در سرمایه طبیعی 79/0، در سرمایه انسانی 74/0، در سرمایه اجتماعی 87/0، در سرمایه فیزیکی 71/0 و در سرمایه اقتصادی 78/0 به دست آمده است. همچنین، مقدار Sig. آزمون معناداری بارتلت برای همه سرمایهها برابر 000/0 به دست آمده است؛ بنابراین، میتوان گفت دادهها برای تحلیل عاملی مناسب هستند (جدول شماره 2).
ارزیابی مدل اندازهگیری تأثیر کشتوصنعت بر معیشت پایدار خانوارهای کارگران
در این بخش، از تحلیل عاملی تأییدی (CFA) مرتبه دوم، به منظور بررسی معناداری و برازش مدل اندازهگیری تأثیر کشتوصنعت بر معیشت پایدار خانوارهای کارگران استفاده میشود. این روش، صورتی از تحلیل عاملی است که در آن خود ماتریس همبستگی عاملهای مشترک تحلیل میشود تا عاملهای مرتبه دوم به دست آیند. دلیل استفاده از تحلیل عاملی مرتبه دوم به نوع تأثیرات علّی در مدل انتزاعی تحقیق مربوط میشود. در مدل طراحیشده میتوان استنباط کرد که ساختارهای عاملی سهگانه، یک ساختار عاملی مجزا را در سطح دوم تشکیل میدهند. برای ارزیابی مدل تحلیل عاملی تأییدی، چندین مشخصه برازندگی وجود دارد.
در این پژوهش، مدل اندازهگیری تأثیر کشتوصنعت بر معیشت پایدار خانوارهای کارگران در قالب پنج سرمایه (طبیعی، انسانی، اجتماعی، فیزیکی و اقتصادی) ارزیابی شد. به این منظور، مدل اندازهگیری تأثیر کشتوصنعت بر معیشت پایدار خانوارهای کارگران با پنج عامل (سازه) و 19 بُعد (نشانگر) وارد تحلیل عاملی تأییدی مرتبه دوم شد. مدل اندازهگیری برازشیافته (پس از انجام اصلاحات) تأثیر کشتوصنعت بر معیشت پایدار خانوارهای کارگران همراه بارهای عاملی استانداردشده (تصویر شماره 5) و در حالت معناداری (تصویر شماره 6) حاصل از انجام تحلیل عاملی تأییدی مرتبه دوم نمایش داده شده است.
بر اساس نتایج بهدستآمده در جدول شماره 5 و مدل 2 (تصویر شماره 6)، به این ترتیب که در صورت بیشتر بودن مقدار t از 58/2، بارهای عاملی در سطح یک درصد (01/0=P) و در صورتی که مقدار t بین 96/1 و 58/2 باشد، بار عاملی در سطح پنج درصد (05/0=P) معنادار است و فرض صفر مبنی بر تفاوت معنادار بودن نقش نشانگر (متغیر) در تشکیل سازه (عامل) مورد بررسی، به تأیید میرسد و معناداری روابط (فرض تحقیق) در قالب تحلیل عاملی تأییدی مرتبه دوم پذیرفته میشود.
در این پژوهش برای ارزیابی مدل تحلیل عاملی تأییدی از شاخصهای خیدو (X2)، شاخص برازش هنجارشده (NFI)، شاخص نرمنشده برازش (NNFI)، شاخص برازندگی فزاینده (IFI)، مجذور پسماندها (RMR)، شاخص نیکویی برازش (GFI)، شاخص نیکویی برازش اصلاحشده (AGFI)، شاخص برازندگی تطبیقی (CFI) و شاخص بسیار مهم ریشه دوم واریانس خطای تقریب (RMSEA) استفاده شده است (Todman & Dugard, 2007). نسبت مجذور خیدو به درجه آزادی و به حجم نمونه بسیار حساس است؛ به این مفهوم که هرقدر حجم نمونه بیشتر شود، برازش مدل نکویی لازم را ندارد و مدل رد میشود. بنابراین، ایدهآل آن است که مقدار خیدو تقسیم بر درجه آزادی بین 1 و 3 باشد (Vieira, 2011). در این تحقیق مقدار خیدو تقسیم بر درجه آزادی برابر با 51/1 است که برازش مناسب مدل را نشان میدهد.
بنابراین، با توجه به مقدار گزارششده شاخصهای برازندگی در جدول شماره 3 مشاهده میشود که مدل اندازهگیری تأثیر کشتوصنعت بر معیشت پایدار خانوارهای کارگران برازش مناسب و مقبولی دارد. در جدول شماره 4 مقدار بار عاملی استانداردشده، خطای استاندارد و معناداری مسیرها در مدل اندازهگیری تأثیر کشتوصنعت بر معیشت پایدار خانوارهای کارگران ارائه شده است. با توجه به نتایج ارائهشده مشاهده میشود که همه نشانگرها (ابعاد) دارای مقدار t بالاتر از 96/1 هستند. بنابراین، میتوان اظهار کرد که همه ابعاد انتخابی برای سنجش تأثیر کشتوصنعت بر معیشت پایدار خانوارهای کارگران دقت لازم و کافی دارند. در واقع، نتایج حاصل از تحلیل عاملی تأییدی، معناداری و برازش مدل اندازهگیری سنجش تأثیر کشتوصنعت میانآب بر معیشت پایدار کارگران در قالب سرمایههای پنجگانه را تأیید میکند.
در ادامه، به منظور بررسی اولویتبندی تأثیر سرمایههای پنجگانه بر معیشت پایدار خانوارهای کارگران کشتوصنعت میانآب، از ضریب مسیر استانداردشده (λ) و سطح معناداری آن برای هریک از پنج سرمایه مذکور استفاده شد (جدول شماره 5). ضرایب مسیر استانداردشده میتوانند شدت رابطه بین عاملهای مرتبه اول و عامل مرتبه دوم را نشان دهند. بر این اساس، با توجه به نتایج ارائهشده مشاهده میشود که سرمایه طبیعی (90/0λ=) قویترین شاخص است. سایر سرمایهها به ترتیب اهمیت برای سنجش معیشت پایدار خانوارهای کارگران کشتوصنعت میانآب خوزستان عبارتاند از: سرمایه انسانی، سرمایه فیزیکی، سرمایه اقتصادی و سرمایه اجتماعی.
بحث و نتیجهگیری
امروزه یکی از راهبردهای توسعه روستایی، وجود واحدهای در مناطق روستایی است (Ssy Mohammadi, 2011) همچنین، یکی از محورهای اساسی دستیابی به اهداف توسعه روستایی، درک صحیح از معیشت پایدار است. از این رو، برای رسیدن به معیشت پایدار روستایی، لازم است تا حرکت از الگوهای معیشتی سنتی به الگوهای معیشتی پایدار در جامعه روستایی متناسب با نیازهای جامعه امروزی و ظرفیتهای محیطی صورت گیرد. دستیابی به معیشت پایدار روستایی، بدون توجه به داراییها و سرمایههای معیشتی در روستاها امکانپذیر نیست. واحدهای کشتوصنعت به دلیل نوع نظام بهرهبرداری میتوانند نقش مهمی در بهبود وضعیت زندگی افراد عضو در هر منطقه ایفا کنند.
اکنون چند سال است که از عمر مجتمع کشتوصنعت اشارهشده میگذرد و بررسی نقش آن بر بهبود معیشت اعضا در چارچوب رهیافتهای نوین معیشتی مطرح جهانی ضروری به نظر میرسد. از این رو، این تحقیق با هدف بررسی تأثیرات کشتوصنعت بر داراییهای معیشت خانوارهای کارگران انجام شده است. در پژوهش حاضر، بر اساس نتایج تحلیل عاملی تأییدی، این عوامل در قالب پنج دسته سرمایه (اجتماعی، اقتصادی، فیزیکی، طبیعی و انسانی) قرار گرفتند. با توجه به یافتههای تحلیل عاملی تأییدی میتوان ادعا کرد که پنج عامل اشارهشده تا حدود زیادی ابعاد مستقل سازه آثار اجتماعی، اقتصادی، فیزیکی، طبیعی و انسانی را اندازهگیری میکنند. همچنین، شاخصهای برازش مدل ارائهشده برازش عالی و مناسب اندازهگیری را تأیید کردند. فرضیه اول: کشتوصنعت در ارتقای مؤلفه سرمایه طبیعی خانوارهای کارگران شرکت تأثیر مثبت داشته است.
نتایج تحقیق نشان میدهد سرمایه طبیعی با ضریب تأثیر (90/0λ=) بیشترین میزان تأثیر را بر معیشت پایدار خانوارهای کارگران کشتوصنعت میانآب داشته است. کشتوصنعت، به راهکاری مناسب برای کاهش فشار بر منابع اراضی و در نهایت پیشگیری از تخریب محیطزیست تبدیل شده است و با توجه به بحران آب و تأثیرات آن بر منابع آبهای سطحی و زیرزمینی توانسته با برنامهریزی و مدیریت جامع منابع آب باعث استفاده بهینه از منابع آبی شود. این یافته با یافتههای آمارال پورسانی (2010) مطابقت دارد، زیرا نتایج تحقیقات او نشان میدهد که چگونه عرضه آب میتواند فعالیتهای معیشتی روستاییان را تحت تأثیر قرار دهد و بهبود دسترسی به منابع آب، معیشت خانوارها را با آسیبپذیری کمتری مواجه میسازد. همچنین، با نتایج تحقیق نوروزی و حیاتی (2015) نیز همسو است که بیان میکنند با داشتن خاکی مرغوبتر پایداری معیشت افزایش مییابد. فرضیه دوم: کشتوصنعت در افزایش مؤلفه سرمایه انسانی خانوارهای کارگران شرکت تأثیر مثبت داشته است. در این مطالعه دومین عامل تأثیرات کشتوصنعت سرمایه انسانی با ضریب (81/0λ=) به دست آمده است.
مهمترین هدف توسعه، توانمند ساختن انسانهاست. با توجه به نتایج تحقیق، تأثیرات کشتوصنعت میتواند منبع انسانی را به سرمایه انسانی با ورودیهای مؤثر آموزش و بهبود مهارت تبدیل کند. سرمایه فیزیکی، یعنی عامل سوم، با ضریب (80/0λ=) متأثر از کشتوصنعت بوده است که به این ترتیب، فرضیه سوم تحقیق در این خصوص که کشتوصنعت در بهبود مؤلفه سرمایه فیزیکی خانوارهای کارگران شرکت تأثیر مثبت دارد، تأیید میشود و با مطالعات حیدری آل کثیر (2014) همراستاست. فرضیه چهارم، یعنی کشتوصنعت در بهبود مؤلفه سرمایه اقتصادی خانوارهای کارگران شرکت تأثیر مثبت دارد، با ضریب (80/0λ=) به مثابه چهارمین عامل تأثیرگذار به دست آمده است. نتایج مطالعات رادفر و پالوچ (2014)، فاطمی عماره (2011) و صیمحمدی (2011) نیز مؤید این مسئله است. در نهایت، فرضیه پنجم، یعنی کشتوصنعت در افزایش مؤلفه سرمایه اجتماعی خانوارهای کارگران شرکت تأثیر مثبت داشته است، براساس یافتههای تحقیق با ضریب (75/0λ=) در آخرین سطح تأثیر قرار دارد و با نتایج تحقیقات حیدری آلکثیر (2014) و صی محمدی (2011) همسو است. بنابراین، با توجه به نتایج پژوهش، پیشنهاد میشود تلاش لازم برای کارایی سیاستها در جهت ایجاد کشتوصنعت با تنوع راهبردهای معیشتی (زراعی، دامی، باغی، شیلات) برای پاسخگویی به کاهش فقر و دستیابی به معیشت پایدار صورت پذیرد. همچنین پیشنهاد میشود حمایت لازم و مانند مدیریت واردات در زمان برداشت محصولات کشتوصنعت و جلوگیری از کاهش قیمت انجام شود و حمایتهای خصوصی و دولتی برای توسعه و کاربرد بهتر و استفاده از ظرفیتهای بومی روستایی در واحدهای کشتوصنعت صورت گیرد.
تشکر و قدردانی
بنا به اظهار نویسنده مسئول، مقاله حامی مالی نداشته است.
References
Amaral Porsani, J. (2010). Understanding the impact of water access for lives and livelihoods in rural Sahel [MSc. thesis]. Stockholm: Stockholm University.
Ashley, C., & Carney, D. (1999). Sustainable livelihoods: Lessons from early experience. London: Department for International Development.
Azkia, M., & Ghaffari, G. (2013). [Rural development, with emphasis on the rural population of Iran (Persian)]. Tehran: Ney.
Barrett, C., Reardon, T., & Webb, P. (2001). Nonfarm income diversification and household livelihood strategies in rural Africa: concepts, dynamics, and policy implications. Food Policy, 26(4), 315–331. doi: 10.1016/s0306-9192(01)00014-8
Balgis, O. E. (2004) Sustainable livelihood approach for assessing community’s resilience to climate variability and change: A case study from Sudan. Paper presented at The Second International Conference on Climate Impacts Assessment (SICCIA), Grainau, Germany, 28 June 2004.
Bebbington, A. (1999). Capitals and capabilities: A framework for analyzing peasant viability, rural livelihoods and poverty. World Development, 27(12), 2021-2044. doi: 10.1016/s0305-750x(99)00104-7
Boucher, P., & Rivers, A. (2000). La agroindustria of rural Latin America and the Caribbeanits environment, Marco conceived from the impact, (1st Ed). San Jose: Costa Rica Instituto Interamericano de Cooperation para la Agricultura.
Brown, P. R., Nelson, R., Jacobs, B., Kokic, P., Tracey, J., Ahmed, M., et al. (2010). Enabling natural resource managers to self-assess their adaptive capacity. Agricultural Systems, 103(8), 562–568. doi: 10.1016/j.agsy.2010.06.004
Carney, D., Drinkwater, M., Rusinow, K., Neefjes, S., Wanmali, N. (1999). Livelihood approaches compared: A brief comparison of the livelihoods approaches of DFID, CARE, Oxfam, and UNDP. London: Department for International Development.
Da Silva, C., Baker, D., Shepherd, A., Jenane, C., & Miranda-da-Cruz, S. (2009). Agro-Industries for development. Rome: Food and Agriculture Organization.
Department for International Development (DFID). (1999). Sustainable livelihoods guidance sheets. London: Department for International Development.
Department for International Development (DFID). (2001). Sustainable livelihoods guidance sheet. London: Department for International Development.
Duncombe, R. (2006). Using the livelihoods framework to analyze ict applications for poverty reduction through microenterprise. Information Technologies and International Development, 3(3), 81–100
Ebrahimi, M. S. (2013). [Management of agricultural development (Persian)]. Tehran: Amookhte.
Ellis, F. (2000). Rural livelihoods and diversity in developing countries. Oxford: Oxford University Press.
Fadaei Fard, M. S. (2014). [Agro-industry of "Miyanab"; Successful in hard tests (Persian)]. Dam va Kesht va San'at, 170, 81-8.
Food and Agriculture Organization of the United Nations (FAO), & International Labour Organization (ILO). (2009). The livehood assessment tool-kit: Analysing and responding to the impact of disasterson the livelihoods of people. Rome: FAO; Geneva: ILO.
Fatemi Amara, M. (2011). [Investigating the impact of sugarcane agro-industries complex on economic developments and neighbouring villages (Persian)] [MSc. thesis]. Tehran: Islamic Azad University.
Heidari Al Kathir, Gh. (2014). [Impact assessment of the development of agro-industry in Shush district (Persian)] [MSc. thesis]. Ahvaz: Shahid Chamran University of Ahvaz.
Ghasemi, V. (2009). [Introduction to structural equation modeling using LISREL, AMOS and EQS sofwars (Persian)]. Tehran: Jame'eshenasan.
Gibb, N., & Smilga-Palardy, G. (2006). Commercialization and artisanal agroindustry: Sustainable livelihood strategies for rural Capira, Panama. Montreal: McGill University.
Hoghoghi Isfahani, M. (2014). [Iranian agricultural and agro-industry (Persian)]. Tehran: Iranian Society of Consulting Engineers.
Hoghoghi, M. (2003). [Evaluation of government function in the development and protection of the farming system in the past half Century (Persian)]. Paper presented at The First Conference on Agricultural Farming Systems in Iran, Tehran, Iran, 9-10 January 2003.
Khatir, A., & Rezaei-Moghaddam, K. (2014). Analysis of agro industries dissolution: The case of Fars Industrial Meat Complex in Iran. Journal of the Saudi Society of Agricultural Sciences, 13(2), 116-129. doi: 10.1016/j.jssas.2013.03.001
Mckeller, M. M. M., & Smardon, R. C. (2012). The potential of small-scale agro-industry as a sustainable livelihood strategy in a Caribbean archipelago province of Colombia. Journal of Sustainable Development, 5(3), 16-33. doi: 10.5539/jsd.v5n3p16
Mwamfupe, D. G., & Mung’ong’o, C. G. (2003). Poverty and changing livelihoods of migrant Maasai pastoralists in Morogoro and Kilosa districts, Tanzania. Research Report. Dar es Salaam: Mkuki na Nyota Publishers.
Narayana Reddy, M. (2013). Book review “Agro-industries for development”. Agricultural Systems, 116, 1–2. doi: 10.1016/j.agsy.2012.12.003
Norouzi, M., & Hayati, D. (2015). [Factors factors affecting sustainable rural livelihoods as perceived by farmers in Kermanshah province (Persian)]. Iranian Agricultural Extension and Education Sciences, 11(1), 127-144.
Pravakar, P., Sarker, B. S., Rahman, M., & Hossain, M. B. (2013). Present status of fish farming and livelihood of fish farmers in Shahrasti Upazila of Chandpur district, Bangladesh. American-Eurasian Journal of Agricultural and Environmental Science, 13(3), 391-97. doi: 10.5829/idosi.aejaes.2013.13.03.66116
Pretty, J., & Ward, H. (2001). Social capital and the environment. World development, 29(2), 209-27. doi: 10.1016/s0305-750x(00)00098-x
Radfar, R & Paloch, M. (2014). [Review of strategies for increase competitiveness in the agro-industry (Persian)]. Paper Presented at: The First National Agricultural and Sustainable Natural Resources Conference, Tehran,Iran, 30 January 2014.
Riahi, V., Jamshidi, A. R., Jamini, D., & Cheraghi, R. (2013). [An evaluation of social capital and its influencing factors among villagers of Kermanshah province (Case study: Uramanat Region) (Persian)]. Journal of Research and Rural Planning, 2(4), 1-24. doi: 10.22067/jrrp.v2i4.17937
Sajasi Qidari, H., Sadeqlu, T., & Shakourifard, E. (2016). [Measuring the livelihood properties in rural areas using a sustainable livelihood approach (Case study: Rural areas of Taybad county) (Persian)]. Journal of Research & Rural Planning, 5(1), 197-215. doi: 10.22067/jrrp.v5i1.48257
Salmani, M., Taghipour, F., Ramezanzade Lsboy, M. & Jalili Parvane, Z. (2010). [Investigating the Dimensions of Social Capital in Rural Development (Case study: Baghestan and Brun villages - Ferdows city) (Persian)]. Social Sciences, Islamic Azad University, Shoushtar Branch, 4(11), 19-40.
Shen, F., Hughey, K. F., & Simmons, D. G. (2008). Connecting the sustainable livelihoods approach and tourism: A review of the literature. Journal of Hospitality and Tourism Management, 15(1), 19-31. doi: 10.1375/jhtm.15.19
Shen, F. (2009). Tourism and the sustainable livelihoods approach: Application within the Chinese context [PhD Thesis]. Christchurch: Lincoln University.
Ssy Mohammadi, S. (2011). [Evaluate the socio-economic consequences Rojin Tak Agro-Industry on neighboring rural communities (Persian)] [MSc. Thesis]. Kermanshah: Razi University.
Todman, J., & Dugard, P. (2007). Approaching Multivariate Analysis: An Introduction for Psychology. Hove: Psychology Press.
United Nations Industrial Development Organization (UNIDO), International Fund for Agriculture Development, & Food and Agriculture Organization (FAO). (2008). The importance of agro-industry for socio-economic development and poverty reduction. Paper presented at The Side-Event on How Agro-Industry Can Help Eradicate Poverty. New York, USA, 5–16 May 2008.
Vieira, A. L. (2011). Interactive LISREL in practice: Getting started with a SIMPLIS approach. New York: Springer.
Woodhouse, P., Howlett, D., & Rigby, D. (2000). Sustainability Indicators for natural resource management & policy. A framework for research on sustainability indicators for agriculture and rural livelihoods. London: Department for International Development.