| تعداد نشریات | 163 |
| تعداد شمارهها | 6,877 |
| تعداد مقالات | 74,134 |
| تعداد مشاهده مقاله | 137,824,369 |
| تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 107,228,834 |
شناسایی و سطحبندی پیشرانهای ذهنی و عوامل بیرونی مؤثر بر تصمیم به سرمایهگذاری خیرخواهانه در پروژههای اجتماعی دانشگاهی: رویکرد مدلسازی ساختاری تفسیری (ISM) | ||
| فصلنامه علمی پژوهشی توسعه کارآفرینی | ||
| مقالات آماده انتشار، پذیرفته شده، انتشار آنلاین از تاریخ 07 مرداد 1404 | ||
| نوع مقاله: مقاله پژوهشی - کمی | ||
| شناسه دیجیتال (DOI): 10.22059/jed.2025.391767.654501 | ||
| نویسندگان | ||
| پارسا باقری* 1؛ محمدحسن مبارکی2؛ جهانگیر یداللهی فارسی3 | ||
| 1دانشکده ی کارآفرینی دانشگاه تهران | ||
| 2گروه سازمانی، دانشکده کارآفرینی، دانشگاه تهران، تهران، ایران | ||
| 3گروه کسب وکار، دانشکده کارآفرینی، دانشگاه تهران، تهران، ایران | ||
| چکیده | ||
| هدف: پژوهشحاضر سه هدف اصلی را دنبال میکند: (۱) شناسایی جامع پیشرانهای ذهنی و عوامل بیرونی(زمینهای) تصمیم به سرمایهگذاری خیرخواهانه؛ (۲) سطحبندی و ترسیم روابط نفوذ متقابل این عوامل بهمنظور آشکار کردن مسیرهای علی ـ تحلیلیِ منتهی به تصمیم نهایی؛ و (۳) ارائه دلالتهای نظری و کاربردی برای طراحی سیاستها و راهبردهای جذب سرمایه خیرخواهانه در پروژههای آموزشی و کارآفرینانه. بدین منظور، سؤال محوری پژوهش چنین صورتبندی شد: «پیشرانها و عوامل کلیدیِ مؤثر بر تصمیمگیری سرمایهگذاران خیرخواه در پروژههای اجتماعی دانشگاهی کداماند و ساختار روابط میان آنها چگونه است؟» روش: این پژوهش کاربردی با رویکرد اکتشافی‑علّی و در چارچوب فلسفه واقعگرایی انتقادی انجام شد. ابتدا طی مرور نظاممند مطالعات ۲۰۰۵‑۲۰۲۴، ۱۳ عامل شناسایی گردید. سپس با استفاده از پرسشنامه روابط ISM و مشارکت 10سرمایهگذار خیر، عوامل تعدیل شد و به ۱۸ مورد نهایی رسید. در ادامه، ماتریس خودتعاملی ساختاری(SSIM) تشکیل و سطوح ISM استخراج گردید و نهایتاً برای سنجش قدرت نفوذ و وابستگی عوامل، تحلیل MICMAC اجرا شد. گردآوری دادهها از دی ۱۴۰۲ تا خرداد ۱۴۰۳ صورت پذیرفت. یافتهها: نتایج ISM نشان داد که عوامل شناساییشده در چهار طبقه اصلی قرار میگیرند: (الف) پیشرانهای بنیادی (شامل حس مسئولیت اجتماعی، ارزشهای اخلاقی و اعتماد بنیادی به نهاد دانشگاه) که در پایینترین سطح سلسلهمراتب قرار گرفته و بیشترین «قدرت نفوذ» را دارا هستند؛ (ب) سازوکارهای واسطهای درونی مانند شادی و رضایت شخصی از یاری دیگران، تجربه موفق پیشین و ادراک اثربخشی اجتماعی؛ (ج) متغیرهای بیرونیِ حساس به متن از جمله شفافیت ساختاری پروژه، شهرت و ظرفیت اجرایی دانشکده، و وجود سازوکارهای گزارشدهی اثر اجتماعی؛ و (د) متغیر خودمختار «سیاستهای دولت» که گرچه در ادبیات بهعنوان عامل اثرگذار شناخته میشود، در نمونه مورد بررسی تأثیر مستقیم یا غیرمستقیم معناداری بر تصمیم سرمایهگذاری نشان نداد و بنابراین در گوشه ماتریس MICMAC طبقهبندی شد. تحلیل مسیرها آشکار کرد که حس مسئولیت اجتماعی، در کنار اعتماد بنیادی، نقطه عزیمت زنجیرهی تصمیمسازی است و از رهگذر تقویت تجربه موفق پیشین و افزایش سطح شادی درونی، ادراک اثربخشی اجتماعی را ارتقا میدهد؛ این ادراک، همراه با شفافیت پروژه و شهرت دانشکده، در نهایت بالاترین نزدیکی علی را با « تصمیم به سرمایهگذاری خیرخواهانه» دارد. نتیجه: نخستین دلالت نظری پژوهش این است که برخلاف نگاه خطیِ رایج به رفتار خیرخواهانه، جریان علی در تصمیمگیری سرمایهگذارِ خیرخواه، دوگانه درونی-بیرونی نیست بلکه ساختاری لایهای دارد که در آن پیشرانهای ذهنی بنیادین، حکم منبع انرژی را بازی میکنند و متغیرهای بیرونی نقش سوئیچهایی را دارند که امکان یا سرعت تبدیل آن انرژی به کنش واقعی را تنظیم میکنند. دوم، جایگاه ضعیف سیاستهای حمایتی دولت نشان میدهد که در فضای سرمایهگذاری اجتماعی مرتبط با آموزش عالی، اعتبار ادراکشده نهاد مجری و مکانیسمهای پاسخگویی مالی از یارانهها یا معافیتهای صندوق توسعه ملی مهمتر است. این یافته با نظریه اعتماد (آیزن، ۲۰۱۱) همسو و در عین حال آن را بسط میدهد، زیرا نشان میدهد «اعتماد نهادی» بر «پیشران شادی/رضایت» مقدم است و بدون آن، خیرین حتی لذت شخصیِ کمک را تجربه نمیکنند. همچنین، برای دانشگاهها و مدیران پروژههای اجتماعی، نتایج دلالت میکند که سرمایهگذاری بر ساخت برند معتبر و شفافیت فرایندهای اجرایی، بهرهوری بیشتری نسبت به تکیه صرف بر سیاستهای تشویقی دولت خواهد داشت. راهبردهای توصیهشده عبارتاند از: (۱) تدوین پروتکل گزارشدهی منظمِ اثر اجتماعی به زبان کمی و رواییشناختی قابل راستیآزمایی؛ (۲) طراحی رویدادهای تجربه محور که به خیرین امکان مشارکت و لمس نتایج پروژه را میدهد و از این مسیر «تجربه موفق» و «شادی درونی» را تقویت میکند؛ و (۳) ایجاد «باشگاه خیرینِ سرمایهگذار» برای شبکهسازی و انتقال قصههای موفقیت به شرکای بالقوه، زیرا روایت معتبر تجربیات مثبت، حلقه اعتماد را گسترش میدهد. علاوه براین، این پژوهش بر نمونهای کوچک از خیرین فعال در یک دانشکده خاص متمرکز بود؛ بنابراین تعمیم نتایج به سایر حوزههای اجتماعی یا مناطق جغرافیایی نیازمند احتیاط است. پیشنهاد میشود در مطالعات آینده، رویکرد مطالعه موردی چندگانه با دادههای ترکیبی (کمی و کیفی) اجرا شود یا از روش تحلیل مسیر مبتنی بر معادلات ساختاری برای آزمون کمّی مدل در جامعه بزرگتر استفاده گردد. همچنین تلفیق رویکرد ISM با تکنیکهای Fuzzy DEMATEL میتواند قدرت تمایز وزن مسیرهای علی را افزایش دهد. درنهایت، نوآوری این مطالعه در دو سطح قرار دارد: نخست، ترسیم ساختار علّی ـ سطحی پیشرانهای ذهنی خیرین ایرانی در حوزه آموزش کارآفرینی که پیشتر بهشکل نظاممند بررسی نشده بود؛ و دوم، کاربرد ISM در پیوند با تحلیل MICMAC برای آشکارسازی پویایی درونی تصمیمگیری سرمایهگذاری خیرخواهانه، که الگوی جامعی از نحوه نفوذ و وابستگی عوامل ارائه میدهد و میتواند بهعنوان چارچوب نظریِ میانسطحی در مطالعات بعدی به کار رود. واژگان کلیدی: سرمایهگذاری خیرخواهانه، پیشرانهای ذهنی، مدلسازی ساختاری تفسیری(ISM)، دانشگاه کارآفرینی، اثر اجتماعی. | ||
| کلیدواژهها | ||
| سرمایهگذاری خیرخواهانه؛ پیشرانهای ذهنی؛ مدلسازی ساختاری تفسیری(ISM)؛ دانشگاه کارآفرینی؛ اثر اجتماعی | ||
|
آمار تعداد مشاهده مقاله: 117 |
||